روش شناسی تفسیر موضوعی از منظر آیت الله معرفت
چكیده
تفسیر موضوعی به معنی گردآوری آیات مربوط به یك موضوع از سراسر قرآن و استنطاق آن ها به منظور دستیابی به دیدگاه قرآنی در ان موضوع، سبكی كهن در روش های تفسیری به شمار می رود و از صدر اسلام حداقل در قالب بررسی های آیات الاحكام ظاهر شده است. اما اینك تنها روشی است كه می تواند دیدگاه قرآنی و اسلامی را به پرسش گران دنیای كنونی - در مسائل مختلف فكری و عملی - عرضه كند.استاد فقید آیت الله معرفت در آثار خویش هم به تبیین روشمندی تفسیر موضوعی پرداخته اند و به نقد و معرفی اجمالی برخی تفاسیر موضوعی اقدام كرده اند؛ و هم خود در ارائه معارف قرآنی و تفسیر متشابهات از این روش بهره جسته اند.
این مقاله، ضمن پرداختن به مسائل اساسی در روش تفسیر موضوعی، مبانی و آرای استاد را در این باره گزارش می كند.
تفسیر موضوعی، آیت الله معرفت.
مقدمه
تفسیر قرآن كریم همزاد قرآن و به هدف بیان مراد الهی از نزول آیات آن می باشد. نخستین مفسّر قرآن كریم خداوند متعال است كه فرمود:ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ. (2)
در میان بشر هم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) اولین فردی است كه به فهم راستین از آموزه های وحیانی اطلاع یافت و همانطور كه مأمور تبلیغ این آموزه ها برای مردم بود، مأموریت تبیین آن ها را برای ایشان نیز پیدا كرد، چنانچه خداوند جلّ جلاله می فرماید:
وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِ. (3)
پس از ایشان هم معصومان الهی چنین رسالتی را برعهده دارند.
دانش تفسیر در بین مسلمانان در آغاز به صورت روایاتی پراكنده درباره ی شأن نزول و یا درباره ی معانی تك واژه ها و اندكی درباره ی مفاد آیه ها شكل گرفت و سینه به سینه منتقل شد، تا آن كه برخی مؤلفان، كتب « غریب القرآن » را در شرح واژگانِ مشكل قرآن پدید آوردند و برخی دیگر به جمع روایاتِ شأن نزول پرداختند، این مهم تا پایان سده ی سوم هجری طول كشید.
از آغاز سده ی چهارم، تفسیرهای كامل تری ارائه شد كه از همه بارزتر، تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن تألیف ابوجعفر محمد بن جریر طبری بود كه گستره ی آن همه آیات قرآن را شامل می شد. این تفاسیر ذیل آیه یا آیه ها از اول قرآن به ترتیب سور فراهم می آمد و مطالب متنوع ادبی و محتوایی كه آیه به آن ها متعرض شده را تبیین می كردند. بدین سان تفسیر ترتیبی متولّد شد. در تفسیر ترتیبی، مفسر هماهنگ با قرآن آیات را دنبال می كند و بخش های مختلف آن را با ابزار و وسایلی كه فكر می كند، موجب ظهور مفادِ آیه می شود و نیز با استمداد از احادیث و در نظر گرفتن دیگر آیاتی كه از نظر منطوق یا مفهوم با آیه مورد بحث مشترك است، تفسیر می كند.
هدف در تفسیر ترتیبی، روشنگری و تبیین مقصود از آیه با توجه به سیاق و محدوده ی آیه است. فایده ی این روش آن است كه سراسر قرآن به تدریج، جزء به جزء تفسیر می شود و در سایه ظهورات ارتباطی آیات هم لفظ و هم معنای آیات كه در فرایند زمان، به توضیح و روشنگری و تأكید، نیاز پیدا كرده است، معلوم می شود.
مشكلات تفسیر ترتیبی
1. این روش تفسیری تعداد زیادی مفاهیم و معارف و مضامین قرآنی را به صورت پراكنده و بی ارتباط با یكدیگر، در اختیار می گذارد، بدون آنكه بتوانیم ربط و تركیب اندام های پراكنده ی این مجموعه فكری را بیابیم و در پایان این گونه مرور قرآنی، برای هریك از مسائل زندگی خویش دارای اندیشه ای منسجم و قرآنی باشیم. (4)2. انحصار بر این روش تفسیری، موجب بروز تعارضات و مناقشات مذهبی فراوانی در فكر و عمل امّت اسلامی شده و كافی است تا یك مفسر با استناد به آیه ای، برداشت خویش را توجیه كند.
بنابراین تفسیر در تطوّر تاریخی خویش و با فراهم آمدن اقتضائات جدید به مرحله ی تفسر موضوعی رسید.
تفسیر موضوعی
تفسیر موضوعی گردآوری روشمند آیات مربوط به یك موضوع و تبیین و استنطاق آن ها و بررسی مجموعی آن ها برای استخراج نظر قرآن كریم درباره آن موضوع می باشد.استاد فقید آیت الله معرفت در آثار خویش توجّه ارجمندی به روش تفسیر موضوعی خود و به طور مستقل و ضمنی در این باره نكته هایی ارائه كردند كه به ترتیب متعرّض آن ها می شویم:
الف. تفسیر موضوعی، سبكی كهن در روش های تفسیری
تفسیر موضوعی، سبكی كهن در روش های تفسیری به شمار می آید و در كنار تفسیر ترتیبی از سوی اندیشمندان اسلامی برای ارائه مواضع قرآنی همواره به كار گرفته می شده است. استاد معرفت، فقها را از پیشگامان انجام تفسیر موضوعی - البته به صورت یك بُعدی - می داند. فقها آیات مربوط به هریك از ابواب فقه را از سراسر قرآن كنار هم گذارده، مورد تأمل و دقت قرار داده اند. ایشان این را شیوه ای می داند كه تنها آیات الاحكام نویسان امامیه انجام داده اند، ولی فقهای عامه به شیوه ی سنّتی ترتیبی رفتار كرده اند. (5)اولین كتاب درباره ی آیات الاحكام یا فقه القرآن یا احكام القرآن توسط محمد بن سائب كلبی (م 146هـ ق)كه از اصحاب امام صادق (علیه السَّلام) است، نوشته شده (6) است. این كتاب در دو جلد تدوین شده و آیات مربوط به طهارت، صلاة، زكات، صوم و مانند آن را از یكدیگر تفكیك و تبویب و درباره ی هریك به طور مختصر بحث و بررسی كرده است.
به دنبال آن احكام القرآن اثر امام محمد بن ادریس شافعی (م 204هـ ق)، احكام القرآن اثر ابی بكر احمد بن علی جصّاص (م 370هـ ق)؛ فقه القرآن اثر قطب الدین راوندی از فقهای امامیه در قرن پنجم؛ احكام القرآن اثر قاضی ابی بكر محمد بن عبدالله حافظ مالكی معروف به ابن عربی (م 543هـ ق)؛ الجامع لاحكام القرآن اثر ابوعبدالله قرطبی (م 671هـ ق) از فقهای مالكی؛ كنزالعرفان فی فقه القرآن اثر جمال الدین مقداد بن عبدالله سیوری معروف به فاضل مقداد (م 826هـ ق)؛ سید شهاب الدین مرعشی نجفی (م 1411هـ ق) نام 57 كتاب آیات الاحكام را فهرست می كند كه از این تعداد 23 تألیف از عالمان مذاهب اربعه و 5 تألیف از زیدی و 29 تألیف از فقیهان امامیه بوده اند. (7) در میان این كتب، كنز العرفان رویكرد تفسیر موضوعی در تبیین آیات الاحكام را به طور كامل به كار بسته است. چه اینكه پیشینیان او، در موضوعات فقهی قرآن به ترتیب سوره های قرآنی به بحث می پرداختند، اما فاضل مقداد ابتدا كتاب « الطهاره » و سپس كتاب « الصلاة » و بدین ترتیب آخرین مباحث عبادات را مطرح می كند و سپس مباحث « معاملات » و بالاخره كتاب « قضاء شهادات » را در گستره ی كل قرآن جست و جو و بررسی، و در ذیل هر باب فقهی تمام آیات مربوط به آن را ذكر می كند. این رویكرد ( تبویب و دسته بندی آیات احكام براساس ترتیب ابواب فقهی ) روشمندتر و مفیدتر می باشد و توسط عالمان بعدی امامیه الگوبرداری شده است.
این مطلب كه اولین كتب تفسیر موضوعی توسط فقها و در مباحث آیات الاحكام نگاشته شده است، با گزارش علامه طهرانی در كتاب الذریعه چندان سازگار نیست، چه اینكه ایشان در مقام فهرست مصنفات شیعه مواردی را برمی شمرد (8) كه از عهد اهل بیت (علیهم السَّلام) تا قرون اولیه ( قبل یا همزمان كتب آیات الاحكام ) با گزینش موضوعی آیات فراهم شده اند و می توانند مصادیق دیگری از تفسیر موضوعی در حوزه ی شیعی باشند. مانند:
- ما نزل من القرآن فی اعداد آل محمد (صلی الله علیه و آله) ( البته ابن شهرآشوب آن را از كتب مجهول المؤلف شمرده است)
- ما نزل من القرآن فی امیرالمؤمنین (علیه السَّلام) اثر ابوموسی هارون بن عمر بن عبدالعزیز ( از اصحاب امام رضا (علیه السَّلام))
- ما نزل من القرآن فی امیرالمؤمنین (علیه السَّلام) اثر ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید ثقفی (ت 283هـ ق)
- ما نزل من القرآن فی اهل البیت (علیهم السَّلام) اثر ابوحامد بن العباس بن علی بن مروان ( معاصر كلینی(رحمة الله علیه))
- ما نزل من القرآن فی الخمسه (علیه السَّلام) اثر ابواحمد عبدالعزیز بن یحیی ابن احمد جلودی (م332هـ ق)
- ما نزل من القرآن فی صاحب الزمان (علیه السَّلام) اثر عبدالله احمد بن محمد بن عبدالرحمن الحسن بن عیاش (ت 401هـ ق)
ب. اولویت و اهمیت تفسیر موضوعی در نزد مفسران معاصر
روش تفسیر موضوعی گرچه سبكی كهن در روش های تفسیری دانسته شد، اما در قرن چهارده به شدّت مورد توجه مفسّران قرار گرفت. چه اینكه با گسترش ارتباط ها بین مردم و افزایش پرسش های فكری و شبهات اعتقادی، فرهیختگان و عالمان اسلامی، احساس شدیدی به ضرورت بازسازی فرهنگی و اجتماعی براساس آموزه های دینی كردند. این احساس در دو محور سامان یافت: الف. دگرگونی در فهم دین و تفسیر مفاهیم اخلاقی و اعتقادی؛ ب. دگرگونی در ساختار ارائه مفاهیم دینی به جامعه.برداشت نو از مفاهیم و معارف دینی به منظور كارآمد ساختن حضور دین در عرصه های اجتماعی از یك سو به اجتناب از بسته ذهنی، نگرش جزئی، سطحی نگری و فقره فهم دینی نیازمند بود و از سوی دیگر به جامع نگری، كلان اندیشی، آشنایی با بایسته های عصری در عرصه ی فهم دینی و سؤالات نسلی محتاج می باشد. این ها همه با تفسیر موضوعی به سامان می شد و این چنین بود كه شكوفه های تفسیر موضوعی بر شاخه های تكامل طلبی عالمان دینی در قرن چهاردهم به ثمر می نشست.
قرآن پژوه معاصر، استاد معرفت (رحمة الله علیه) در این باره چنین نگاشته است:
« این روش به ویژه امروزه یك ضرورت به شمار می رود؛ زیرا جهان امروز در انتظار آن است كه پیام های قرآن را دریافت كند و تشنه ی به دست آوردن مسائل مطرح شده در این كتاب آسمانی است تا ببیند چه گوهرهای تابناكی را برای بشریت و برای ابدیت به ارمغان آورده و كدام دریچه ای سعادت را برای همیشه به روی انسان ها باز كرده است. لذا بر مفسران توانا و عالیقدر است كه امروزه به پا خیزند و به این درخواست به حق انسان های متعهد پاسخ مثبت دهند و پیام ها و تعالیم عالیه ی قرآن را با سبكی شیوا و با قلمی رسا به جهانیان عرصه كنند. »(9)
ج. امتیازات روش تفسیر موضوعی
روش فهم و ارائه موضوعی مباحث قرآن كریم، تنها یك تفنّن در فرایند تفسیر نمی باشد، بلكه علی رغم پیچیدگی و چالش هایی كه در این مسیر می باشد و مخالفت هایی كه با آن ابراز می شود، دارای قابلیت ها و امتیازهایی است كه از سوی بسیاری از قرآن پژوهان معاصر به عنوان یگانه شیوه ی پاسخ گویی قرآنی به انسان معاصر، اعلام می شود. برخی از این امتیازها بدین قرار است:1. اثبات نظام مند بودن معارف قرآن
تفسیر موضوعی برخلاف تفسیر ترتیبی تمام معارف قرآن را در یك نظام كلی قرار می دهد و از توهّم پراكندگی و منسجم نبودن مطالب قرآنی جلوگیری می كند. زعم باطلی كه برخی از خاورشناسان در جست و جوی تأكید بر آن هستند:نولدكه قرآن شناس آلمانی در مقاله خود در دایرة المعارف بریتانیكا تحت ماده ی « قرآن » می نویسد:
« با اینكه این كتاب از جنبه ی زیبایی و هنری در مقام اول است، اما ربط ضروری، چه در تعبیر یا در تسلسلِ حوادث بیشتر مواقع در آن مفقود است. »(10)
در تفسیر موضوعی قرآن چه آنجا كه گستره ی تفسیر سوره باشد - كه بیشتر از آن به تفسیر موضوعی نام برده می شود - و چه گستره ی تفسیر، قرآن باشد، ربط و سازگاری مطالب و ارتباط زنجیروار آیات معلوم می شود، به گونه ای كه موضوع پیشین، مقدمه ای برای درك بهتر و عمیق تر موضوع پسین می گردد. با تفسیر موضوعی می توان معارف قرآن را چونان چشمه های جاری در نظر گرفت كه با گذر از هر مرحله و لبریز شدنِ آن، به مرحله دیگر رسیده و از آنجا به دیگر مراحل می رسد تا تمام معارف را دربرگیرد. (11)
درباره ی اندیشه ی نظام مند بودن معارف قرآن، چند نظریه ارائه شده است كه همه این نظریه ها براساس تحقیقِ موضوعی در قرآن اثبات می شود:
- نظریه ارتباط سیستمی مفاهیم قرآن؛
- نظریه یگانگی موضوعی هر سوره؛
- پیوستگی بیان های پراكنده ی قرآنی درباره ی یك موضوع.
الف. در این مسیر برخی سرفصل های اصلی معارف قرآنی را تنظیم و پیوند بین آن ها را طراحی و در عمل موضوعات عمده ی قرآنی را تبیین كرده اند. مثلاً:
علامه طباطبایی می گوید:
« قرآن با وجود گستردگی معرفتی شگفت انگیزی كه دارد، در همه معارف و پیام های فراوان و گونه گون آن از اخلاق گرفته تا احكام، عبادات، معاملات، مسائل سیاسی و اجتماعی، وعده و وعید، قصه ها و اندرزها، همه و همه به چند اصل برمی گردد كه عبارتند از: توحید، نبوت، معاد و شاخصه های آن ها و آنچه به هدایت بندگان و اصلاحِ دنیا و آخرت آنان نظر دارد. »(12)
آیت الله مصباح یزدی، محور اصلی را « خداشناسی » می داند و در ذیل آن، موارد زیر را عنوان می كند: خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، راه شناسی، راهنماشناسی، انسان سازی، برنامه های عبادی، احكام فردی و اجتماعی. (13)
رشید رضا نیز در این خصوص، تقسیم بندی دیگری مطرح می كند كه تحت عنوان « اهداف ده گانه » قابل توجه است:
- پایه های دین ( ایمان به خدا و معاد و عمل صالح )؛
- پیامبر و وظایف پیامبری؛
- اصلاح اجتماعی و سیاسی؛
- نظام سیاسی اسلام؛
- جنگ و جهاد؛
- مبارزه با نظام برده داری؛ (14)
- ویژگی های اسلام؛
- تكالیف فردی؛
- نظام اقتصادی اسلام؛
- حقوق انسانی و اجتماعی زن.
ب. سعید حوّی یگانگی مفهومی سوره ها را در سوره ی بقره می داند. (15) وی بر این رأی است كه سوره ی حمد، مقدّمه قرآن و سوره بقره، سوره ای منحصر به فرد است كه از یك مقدمه، سه بخش و یك خاتمه تشكیل شده است. در این نگاه، بقره همه ی مضامین قرآنی را در خود دارد و گاهی برخی مطالب تكرار شده است. به عنوان مثال 24 بار، این سوره در كل قرآن مورد توضیح قرار گرفته است. مثلاً 5 آیه اول بقره كه در رابطه با تقوا است در سوره ی آل عمران به بحث كشیده شده و همینطور موارد زیر:
آیه های 26 و 27 سوره ی بقره كه راجع به فسق و آثار آن است، در سوره ی مائده نیز مطرح است. آیه 38 سوره بقره مربوط به هدایت است كه در اعراف از آن سخن رفته است. آیه آغازین قرآن در سوره ی بقره در خصوص تردیدناپذیری قرآن است كه در سوره ی یونس از آن بحث شده است. آیه های 30 تا 38 سوره ی بقره درباره ی اغوای آدم و استعاذه است كه در سوره های فلق و ناس بدان اشاره شده است.
ج. ارتباط سیستمی قرآن در رابطه معناشناختی كانون های قرآنی: توشیهیكو ایزوتسو، با توجه به واژگان كلیدی قرآنی می گوید:
« هر میدان معناشناختی یك كانون دارد كه كلمات دیگر حول آن ارتباط می یابند. »(16)
به عنوان مثال، واژگان « الله، تصدیق، اسلام، شكر، تكذیب، عصیان و كفر » حول واژه ی ایمان گرد می آیند و در حقیقت ایمان، كانونِ این میدان معناشناختی است.
د. نظریه دوم، نظریه یگانگی هر سوره است. علامه طباطبایی ( المیزان فی تفسیر القرآن )، عبده ( المنار )، سعید حوّی ( الاساس فی التفسیر )، سید قطب ( فی ظلال القرآن )، عبدالله درّاز ( النبأ العظیم )، عبدالله محمود شحاته ( اهداف كل سورة و مقاصدها )، محمد البهی و شلتوت ( الی القرآن الكریم ) هدف های هر سوره را طرّاحی كرده اند. گرچه در این طرح ریزی اختلاف هایی وجود دارد؛ مثلاً سعید حوّی یگانگی موضوعی در سوره نساء را تقوا می داند، در حالی كه محمد البهی و سیدقطب، جامعه و خانواده می دانند. البته نمی خواهیم مخالفت كسانی همچون امین الخوئی كه منكر چنین دیدگاهی هستند را پنهان كنیم.
هـ. پیوستگی بیان های پراكنده ی قرآنی درباره ی یك موضوع: آیت الله جوادی آملی در این باره چنین می نویسد:
« سراسر قرآن شافی است ( با توجه به آیه: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ (17)) صفت شافی برای قرآن بدین معنا است كه رابطه بین آیات آن از گونه رابطه و نظارت متقابل است، یعنی به هم منعطف اند و به یكدیگر گرایش دارند و یكدیگر را روشن می كنند و به یكدیگر تكیه می نمایند و به یكدیگر پناهنده می شوند و این، نشانه انسجام كامل قرآن است. »(18)
2. دستیابی به مقاصد و معانی قرآن كریم
گرچه نزول ترتیبی قرآن كریم در طول 23 سال حكمت ویژه ای داشته و تدوین ترتیبی آن در مصحف به خوبی مبین اعجاز بیانی و مصالح دیگر آن می باشد، اما بررسی موضوعی آن به خوبی می تواند راهگشای معرفتی برای مخاطبان وحی قرآنی باشد. ژرف نگری و عمق اندیشه و پاسخ گویی به نیازهای روز مخاطبان قرآن، در تفسیر موضوعی محقق می شود. (19)امروزه دنیای كنونی با به بن بست رسیدن مكاتب و نظریه های گوناگون بشری مشتاق آن است كه بداند اسلام چه راه حل هایی برای حلّ مسائل انسان ارائه كرده است و تنها راهی كه می تواند به خوبی بیانگر رأی اسلام باشد، شیوه تفسیر موضوعی است. در این شیوه، واژه ها و ساختارهای قرآنی معنای خویش را از درون خود قرآن می یابند و با كمترین وابستگی و رنگ پذیری قرآن از لغت و تاریخ و فرهنگِ ادب عربی، مبنا و نظریه قرآنی است كه تجلّی می یابد. (20)
3. پاسخ گویی قرآن به نیازهای مخاطبان در یك گفت و گوی فعّال
استاد معرفت شیوه تفسیر موضوعی را پاسخ گویی به مسأله های مطرح شده می داند؛ البته گاه مسأله از درون قرآن و پاسخ هم از درون قرآن می باشد و گاه مسأله از متن واقعیت های زندگی و نیازهای اجتماعی گرفته می شود و پاسخِ آن از قرآن. در این شیوه قرآن به سان درمان گری عمیق و توانمند به حلّ دردهای فردی و اجتماعی زمانه اقدام می كند.استاد این شیوه ی دوم را استنطاق نامیده اند:
« این شیوه درست همان است كه مولا امیرمؤمنان علی (علیه السَّلام)دستور فرموده اند: « ذلكَ القُرآنُ فاستَنْطِقوهُ و لنْ یَنْطقَ و لكنْ اُخبركمْ عنهُ ألا إنَّ فیه علمَ ما یأتی و الحدیثَ عنِ الماضی و دَواءَ دائِكم و نظمَ ما بینكم: (21) این قرآن است كه در اختیار شما است، او را به سخن آورید. او خود سخن نمی گوید همانا به شما خبر می دهم كه در قرآن، دانستنی ها برای آینده فراوان است و از گذشته نیز تجربه ها می آموزد. درمان دردهای شما همواره در آن موجود و راه به هم پیوستن گسسته ها در آن مشهود است ». كنایه از اینكه پاسخ گوی تمامی نیازها برای همیشه است. منظور از « استنطاق»، تعمّق و تدبّر در گفته های قرآن است كه با كنار هم گذاردن آیاتِ مربوط، آنچه در حالت پراكنده گویا نبود، گویا می شود. (22)،(23)»
د. جایگاه روش تفسیری موضوعی در بیانات اهل بیت (علیهم السَّلام)
جست و جو در تفاسیر مأثور از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیه السَّلام) ما را به این نكته رهنمون می كند كه تفسیر قرآن به قرآن و نیز بررسی های موضوعی در قرآن در نزد ایشان رایج و غالب بوده است. از این رو اولین بنیانگذاران تفسیر موضوعی، پیامبر (صلی الله علیه و آله) و پاسداران مكتب نبوی، اهل البیت (علیهم السَّلام) شمرده شدند. حدیث مفصل پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خطاب به ابن مسعود كه در موضوع دنیا (24) و یا حدیث امیرالمؤمنین (علیه السَّلام) در بیان اقسام كفر (25) و شرك از این موارد است.به این مورد دوم بنگرید: امیرالمؤمنین (علیه السَّلام) می فرماید:
« كفر در پنج نوع است: كفر جحود ( كه خود بر دو نوع تقسیم می شود )، كفر مطلق، كفر ترك اوامر الهی( معصیت )، كفر برائت و كفر نعمت. »
اما كفر جحود نوع اولش، انكار وحدانیت است. این سخن گروهی از زنادقه و مادی گراها است كه می گویند: خدا و بهشت و دوزخ و مبعث و رستاخیزی نیست؛ كسانی كه می گویند:
مَا یُهْلِکُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ. (26)
این اعتقادی است كه آن را برگزیده اند و بدون آنكه دلیلی داشته باشند، آن را نیكو می شمارند. خداوند متعال درباره ی آن می فرماید:
إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ (27).
و نیز می فرماید كه ایشان به وحدانیت خداوند ایمان نمی آورند:
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ (28)
نوع دوم از كفر جحود، انكار همراه با معرفت به حقیقت الهی است!
خداوند تبارك و تعالی در این باره می فرماید:
وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوّاً (29)
و نیز در آیه دیگر می فرماید:
وَ کَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ (30)
یعنی پس از اینكه علم و معرفت به پیامبر یافتند، او را انكار كردند.
نوع سوم از كفر، كفر ترك اوامر الهی است و آن كفر معصیت می باشد.
خداوند در این باره می فرماید:
وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لاَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ - الی قومه - أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ. (31)
پس اینان كافر شدند، بدین خاطر كه اوامر خداوند تعالی را ترك كردند و نسبت ایشان به ایمان، به اقرار زبانی و با ظاهری است؛ بدون ایمان باطنی و قلبی و این نفعی به حال ایشان ندارد، چرا كه خداوند می فرماید:
فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا (32)
نوع چهارم از كفر، آن چیزی است كه خداوند از حضرت ابراهیم (علیه السَّلام) حكایت می كند:
کَفَرْنَا بِکُمْ وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَ الْبَغْضَاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ (33)
پس كفرنا بكم در آیه شریفه به معنی آن است كه: « ما از شما بیزاریم ». و نیز خداوند در قصه ی ابلیس و برائت او از پیروانش تا روز قیامت می فرماید:
إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ. (34)
یعنی« من از شما بیزارم ». در آیه ای دیگر می فرماید:
إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً. (35)
نوع پنجم از كفر، « كفر نعمت » است. خداوند از قول حضرت سلیمان (علیه السَّلام) نقل می كند:
هذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ. (36)
و در آیه ای دیگر می فرماید:
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ. (37)
و نیز در جایی دیگر می فرماید:
فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لاَ تَکْفُرُونِ. (38)
این روایت نمونه خوبی است بر سخن استاد معرفت كه:
« شیوه ی تفسیر موضوعی، شیوه ای است كه دقیقاً موردنظر شرع و پیشوایان دین است. »(39)
هـ. نسبت و جایگاه تفسیر ترتیبی در تفسیر موضوعی
بخشی از ابهامات نسبت به تفسیر موضوعی و یا مخالفت با این شیوه در تفسیر، ناشی از ان است كه تصور می شود با نظریه ی تفسیر موضوعی، دیگر تفسیر ترتیبی به زاویه رانده می شود و در واقع تفسیر موضوعی را در عرض تفسیر ترتیبی می پندارند. در حالی كه نظریه پردازان روش تفسیر موضوعی معتقدند:« تفسیر موضوعی بهترین روش تفسیری است، اما منظور از این سخن استغنای از تفسیر تجزیه ای ( ترتیبی ) نمی باشد و این برتری هیچگاه به معنای جایگزین روشی در جای روش دیگر و طرد كلّی تفسیر تجزیه ای و برگرفتن موضوعی نیست، بلكه فی الواقع افزودن روشی است به روش دیگر. زیرا تفسیر موضوعی در مقایسه با تفسیر ترتیبی جز گامی به پیش نیست و استغنای او تفسیر تجزیه ای به واسطه تفسیر موضوعی معنای محصّلی ندارد. »(40)
بنابراین رابطه تفسیر ترتیبی و موضوعی، طولی است و كمالی؛ یعنی ما در تفسیر موضوعی، آیات را در ظهور ارتباطی شان، با توجه به عنصر سیاق و قرائن لفظی و لبّی پیوسته و گسسته كاملاً بررسی و فهم ها و برداشت های ترتیبی آیاتِ موردنظر در موضوع خاص را به یكدیگر عرضه كرده و نظریه قرآنی را استنباط كنیم.
برخی مفسران عالیقدرِ دیگر نیز در این باره چنین سخن گفته اند:
« تفسیر موضوعی در رتبه بعد از تفسیر ترتیبی است. مفسّرِ تفسیر موضوعی ابتدا باید از اول تا آخر قرآن را به نوبه ی خود بررسی نموده و حضور ذهنی و علمی داشته باشد، كه اگر آیه ای از قرآن مطرح شد، بعیدالذهن از آن نباشد، آن گاه پس از آشنایی با مضمون آیات و با سرمایه تفسیر ترتیبی به سراغ تفسیر موضوعی بیاید و موضوعی را انتخاب كرده و آیات مربوط به آن موضوع را جمع آوری كرده و بررسی كند. »(41)
و. انواع تفسیر موضوعی
موضوعات موردتوجه در تفسیر موضوعی در حوزه ی شیعی و به خصوص ایران، بیشتر به مباحث فقهی و معارفی شامل عقاید، اخلاق و اجتماعیات معطوف شده است. استاد فقیه آیت الله معرفت در فصل چهاردهم كتاب تفسیر و مفسران - كه درباره تفسیر موضوعی است - از عدم شمول نگاشته های تفسیر موضوعی به موضوع های لفظی و فنی قرآن انتقاد می كند و آن را متأثر از تعریف جدید تفسیر موضوعی می داند. ایشان معتقد است كه براساس مصطلح جدید از تفسیر موضوعی، كتاب هایی كه به جنبه های لغوی ( تفسیر غریب القرآن ) و ادبی( نحو و بلاغات ) و نیز كتاب هایی كه در رابطه با متشابهات قرآن یا ردّ شبهات نوشته شده، همگی خارج از محدوده ی تفسیر موضوعی می باشند، گرچه با تعریفی جامع تر ( مصطلح قدیم از تفسیر موضوعی ) تمامی این نوشته ها داخل محدوده محسوب می شوند. (42)شایان ذكر است كه مصطلح قدیم و جدید درباره ی تفسیر موضوعی خود، نكته ای بدیع می باشد و در منابع معتبر، سابقه ای ندارد. بنابراین، گستره ی محدود تفاسیر موضوعی لفظی به معنی خروج از اصطلاح نمی باشد. تفسیر موضوعی با توجه به دستاوردهای آن چهار گونه می باشد:
1. تفاسیر موضوعی واژه شناسانه
كتاب های مفردات، غریب القرآن، وجوه و نظایر از نمونه های تفاسیر موضوعی هستند. در این روش مفسّر با برگزیدن كلمه ای از كلمات قرآن كریم و جمع آوری آیاتی كه این كلمه مشتقّات آن در آن ها به كار رفته است، به بررسی معانی استعمال قرآن كریم پرداخته، رابطه بین آن ها را محاسبه می كند. (43)استاد امین الخوئی بررسی موضوعی آیات قرآن را شرط دستیابی به مقاصد و معانی از الفاظ قرآن می داند و می نویسد:
« ترتیب نزول قرآن در مصحف، وحدت موضوعی را رها كرده و مطلقاً الزامی به آن ندارد و ترتیب زمانی را نیز درك كرده و ابداً حفظ ننموده است و سخن از شیء واحد و موضوع واحد را در سیاقات متعدد و مقامات مختلف متفرق ساخته است و این نكته به وضوح حكم می كند كه قرآن موضوع به موضوع تفسیر گردد و آیات مخصوص به موضوع واحد، جمع و احصاء گردد و ترتیب زمانی مناسبات و خصوصیات آن ها شناخته شده و سپس به بررسی آیات پرداخته شود. این تفسیر به معنی هدایتگر، و در تحدّد آن وثیق تر است. »(44)
عایشه عبدالرحمن بنت الشاطی، علاوه بر مفردات و مصطلحات قرآنی، كشف غرض و مقصود قرآن از ساختارهای ادبی مثل ساختار قسم، یا ساختار استغنا از فاعل را در گرو بررسی موضوعی آیات مربوطه می داند. او در این باره می نویسد:
« اصل در این روش تفسیری بررسی موضوعی است. این روش مغایر با طریقه ی معروف تفسیر قرآن است كه سوره به سوره، لفظ یا آیه ای منقطع از سیاق عام آن در قرآن، ملاحظه می شود. در نتیجه راهی را برای هدایت به دلالت قرآنی الفاظ یا درك پدیده های اسلوبی و خصائصِ بیانی آن ها نیست. روش استقرایی با نص قرآن، قرآن را در جو اعجازی اش بررسی می كند و حُرمت كلمات قرآن را با دقیق ترین ضوابط تعیین شده، پاس می دارد و پیوسته به این سخن سلف صالح كه القرآن یفسّر بعضه بعضاً التزام داشته، مفهوم آن را مبتنی بر اصالت بیانی قرآن از عناصرِ دخیل و شائبه های مشكل آفرین، خالص و واضح می سازد. »(45)
وی براساس همین سبك تفسیری با بررسی موضوعی آیات مربوطه، معتقد است در قرآن كریم مترادف نداریم. مثلاً قرآن رابطه آدم و همسرش را با واژه « زوجیت » و رابطه همسر نوح و لوط و فرعون و عزیز مصر را با واژه ی « أمراة » نام می برد. زوج هنگامی به كار می رود كه مسأله زوجی یا جفت بودن مرد برای زن، محور و معیار سخن اصلی آیه است كه یا حكمت و آیتی را بیان می دارد و یا در مقام تشریع و تبین حكمی است، اما هرجا، آنچه كه آیتِ زوجیت است مثل آرامش، درستی، سازگاری به سبب خیانت یا ناسازگاری در عقاید رخت از میان بربسته باشد، دیگر « زوج » نیست، بلكه « امرأة » است یا آنجا كه فلسفه ازدواج - یعنی استمرار حیات از طریق توالد و تناسل - با عقیم شدن یكی از طرفین یا از بین برود، واژه ی « امرأة » به كار می رود نه « زوج »(46). تفاسیر موضوعی واژه شناسانه، میراث مكتوب قرآنی گرانسنگی را تشكیل داده است. (47)
استاد معرفت در پایان فصل چهاردهم كتاب تفسیر و مفسران، فهرستی از تفاسیر لغوی را با توضیحاتی شایسته درباره ی هریك گزارش كرده است.
2. تفاسیر موضوعی سور قرآن
مفسر در این برداشت از تفسیر موضوعی، همه سوره را یكجا مورد بررسی قرار می دهد، تا تصویری كلی از آن ترسیم كند. این تصویر ابتدا و انتهای سوره را با هم در نظر می گیرد و با شناخت روابط پنهانی كه تمام سوره را با هم می پیوندد، ابتدای سوره را همچون مقدمه ای برای انتهای سوره در نظر می گیرد و انتهای سوره را گواه و تأییدی برای ابتدای آن.زمخشری این نوع تفسیر را به وحدت فنّی سور قرآن یا وحدت موضوعی سوره ها تعبیر می كند. (48) برهان الدین بقاعی معتقد است در سایه ی این نوع از تفسیر موضوعی، علم مناسبت قرآن شكل می گیرد و بلاغت قرآنی به خوبی پدیدار می شود و غرضی كه سوره برای آن نازل گشته، علوم می شود. (49)
مفسران در این نوع از تفسیر معتقدند كه هر سوره دارای پیامی است كه همچون روحی در سراسر آیات آن سریان دارد و با پرتوافكنی بر آن ها، به همه ی آیات، انسجام، یكپارچگی و جهت بخشی می كند. با این روش نمایی كلّی، سوره و اهداف و مفاهیم اصلی سوره روشن و ارتباط میان اجزای سوره درك می شود و هدایت قرآنی از آیات متنوع درون یك سوره نمایان می شود. تفسیر موضوعی در حوزه ی عربی ( كشورهای عرب زبان ) بیشتر با این گونه معرفی شده است و دستاوردهای مكتوب فراوانی نیز داشته است. از قبیل النبأ العظیم، اثر شیخ محمد عبدالله دراز؛ نحو التفسیر الموضوعی لسور القرآن الكریم، اثر محمد غزالی؛ اهداف كل سورة و مقاصدها، اثر عبدالله شحاته؛ المجتمع الاسلامی كما تنظّمه سورة النساء، اثر محمد مدنی و...
3. تفسیر موضوعی موضوعات قرآن
استاد معرفت در ضمن معرفی برخی تفاسیر موضوعی، محورهایی از موضوعات مطرح در این گونه از تفسیر موضوعی را فهرست كرده اند، از قبیل معارف قرآن، اخلاق در قرآن، سنن الهی در قرآن، آیات علمی قرآن، اهل بیت در قرآن، توحید و شرك در قرآن، زن از دیدگاه قرآن و...بی تردید با تنوع نیازهای بشری و ظرفیتِ شگفت انگیز و بی كرانه ی قرآن كریم در پاسخ گویی به مسائل بشریت، این روش در تفسیر می تواند با قابلیت ابتكاری و ابداعی كه در خود دارد، ضمن دفاع از كیان معارف اسلامی، نقش مهمی در كشف و ارائه نظریه های اسلامی در محورهای گوناگون هدایتی و ترتیبی داشته باشد. البته نباید از چشم دور داشت كه در روش تفسیر موضوعی علاوه بر كشف نظریه ی قرآنی، لازم است با مراجعه به ابواب مربوط در منابع روایی در موضوع موردنظر را نیز جست و جو كرد تا اگر در میان روایات تقیید، تخصیص، تبیین و تأویل خاص مورد توجه اهل البیت (علیه السَّلام) بوده است، به دیدگاه قرآنی ضمیمه، و به حكم آیه ی شریفه ی لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ (50) رأی قرآنی كامل و تمام شود. پرواضح است كه این مقدار از مراجعه به منابع روایی، نه تنها بحث را از قرآنی بودن خارج نمی كند، بلكه آن را تقویت و تبیین می كند.
استاد فقیه خود با بهره گیری از همین گونه تفسیری، مسائل را كاوش كرده و دیدگاه اسلامی را ارائه كرده است، از قبیل كتاب های جامعه مدنی، ولایت فقیه و معارفی از قرآن.
این گونه از تفسیر موضوعی خود بر دو قسم قابل تقسیم است: تفسیر موضوعی استقرایی كه حكم و موضوع هر دو از قرآن گرفته می شود؛ مثل شفاعت در قرآن، توحید در قرآن، تربیت در قرآن مانند پیامِ قرآن اثر آیت الله مكارم شیرازی؛ و تفسیر موضوعی استنطاقی كه حكم از قرآن، اما موضوع و پرسش از خارجِ قرآن گرفته می شود؛ مانند كتب سنت های اجتماعی و فلسفه تاریخ در قرآن از شهید محمدباقر صدر.
همچنین در این نوع از تفسیر موضوعی گاه یك موضوع مستقل و یكپارچه مورد بررسی قرار می گیرد و گاه دو یا چند موضوع كه از نظر مفهومی به یكدیگر وابسته هستند، مورد بحث قرار می گیرند، مثل نماز و زكات در قرآن، ایمان و عمل صالح در قرآن كه تفسیر موضوعی ارتباطی یا زنجیره ای نیز نام گرفته است.
4. تفسیر موضوعی تطبیقی (برون گرا)
مفسر می كوشد تا قرآن را در مقایسه دیگر كتب آسمانی و یا فرهنگ های مطرح دنیا مورد بررسی قرار دهد و افق بلند قرآنی را در آن موضوع موردنظر تبیین كند، مانند كتاب علم در مقایسه میان تورات، انجیل و قرآن اثر دكتر موریس بوكای.ز. دسته بندی های موضوعی آیات
به گسترش روش تفسیر موضوعی، منابعی كه به دسته بندی موضعی آیات قرآن كریم اقدام كرده باشند، از اهمیت ویژه ای برخوردار می شوند. چه اینكه این دسته بندی ها گرچه خود تفسیر موضوعی محسوب نمی شوند، اما پیش نیاز انجام تفسیر موضوعی را برای مفسّر فراهم كرده و عملاً جلوه گاه شامخی از موضوعات متنوع قرآنی شمرده می شود. استاد معرفت موسوعه حدیثی بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار را اولین دسته بندی موضوعی آیات و حتی دقیق ترین و جامع ترین آن ها می داند:« در آغاز هر باب از ابواب متنوع حدیثی، پیش از نقل احادیث به رونق عنوان مطرح شده در آن، آیات مربوط را خیلی حساب شده و دقیق و برحسب نظم سعه، همراه با تفسیر انتخاب شده از معتبرترین تفاسیر معروف آورده است... این دسته بندی آیات كه با ظرافت و دقت انجام گرفته است، شامل تمامی آیات مرتبط با مسائل اسلامی می شود. »(51)
البته منابعی دیگر نیز در این زمینه نگاشته شده كه دسته بندی های متوسط یا مفصل از آیات قرآن به روش موضوعی شمرده می شود. از قبیل: المعجم المفهرس لمعانی القرآن الكریم، اثر محمد بسام رشدی الزین؛ فرهنگ قرآن، اثر اكبر هاشمی رفسنجانی و دیگران.
ح. نمونه هایی از تفسیر موضوعی استاد معرفت
استاد در نگاشته های مختلف قرآنی خویش، هرگاه كه به موضوعی قرآنی پرداخته اند، از روش تفسیر موضوعی بهره گرفته است. چه در تبیین الفاظ و مفردات قرآنی و چه در توضیح متشابهات و غوامض آیات و چه در ارائه دیدگاه های اسلامی درباره ی موضوعات مطرح در جامعه روش غالب استاد، تفسیر موضوعی است. دو نمونه را گزارش می كنیم:مورد اول: فراموشی یا به دست فراموشی سپردن
پرسش: دو آیه فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هذَا (52) و نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ (53) در فراموش كار بودن خداوند ظهور دارد، در حالی كه آیه مَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً (54) و لاَ یَضِلُّ رَبِّی وَ لاَ یَنْسَى (55) آن را نفی و انكار كرده است، پس می توان میان آیات جمع كرد؟پاسخ: كلمه نسیان در دو آیه نخست به معنی فراموشی نیست، بلكه به معنی تناسی و تفاضل یعنی به فراموشی سپردن و بی اعتنا بودن است. ولی آنچه در دو آیه بعدی نفی شده، فراموشی و غفلت است. نسیان در موارد زیادی از كاربرد قرآنی به معنی تناسی آمده است؛ مانند:
وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (56)
یعنی آدم عهد را به فراموشی سپرد و آن را جدّی نگرفت، نه آنكه فراموش كرد، زیرا اگر واقعاً فراموش كرده باشد، معنور است و مستحق مؤاخذه و توبیخ نیست. اما معنی نسیان در آیه وَ لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ (57) این است كه آن ها حضور خداوند را در دنیا نادیده گرفته و نسبت به آن تفاضل ورزیدند، در نتیجه كرامت خویش را هم نادیده گرفتند، لذا معنای آیه قَالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى (58) این است كه آیات الهی را پشت سر هم انداختی و آن را جدی نگرفتی، پس امروز به فراموشی سپرده می شوی و مشمول عنایت الهی نخواهی بود.
درواقع محتوای این آیه مانند فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً (59) است؛ یعنی امر قرآن را كوچك شمردند و نسبت به آن بی اعتنا شدند و آن را به متاع اندك زندگی دنیا فروختند. روشن است كه این امر نوعی تفاضل و تساهل است، نه غفلت و نسیان حقیقی.
همچنین از امیرمؤمنان درباره ی معنای نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ (60) سؤال شد، حضرت فرمود:
یعنی خدا را در دنیا فراموش كردند، به این معنا كه او را اطاعت نكردند و خداوند نیز آنان را در آخرت فراموش كرد، یعنی برای آنان پاداشی در نظر نگرفت و آنان در بهره مندی از نعمت های الهی به فراموشی سپرده شدند. عرب نیز گاهی می گوید: قد نسنیا فلان فلا یذكرنا یعنی فلانی ما را فراموش كرده است، اما معنای جمله و ما كان ربك نسیّاً این است كه خداوند چیزی را فراموش نمی كند و از هیچ چیز غافل نمی ماند، زیرا او حفیظ و علیم است. (61)
مورد دوم: هدایت و توفیق
هدایت در اصل به معنی راهنمایی و ارشاد است. جز اینكه راهنمایی برحسب مراتب موقعیت آن در تأثیر و نتیجه گوناگون است. كسی كه دیگری را به راهی و مقصدی كه به مقصد او منتهی می شود، راهنمایی كند، او را هدایت كرده است. نیز اگر كسی دست دیگری را بگیرد و او را به خواسته و مقصد او برساند، او را هدایت كرده است، ولی در نوع اول، احتمال گمراهی وجود دارد و در نوع دوم چنین احتمالی وجود نخواهد داشت.آیه 17 سوره فصلت: وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى از گونه اول وآیه 37 سوره زمر وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ راهنمایی از گونه ی دوم است.
هدایت در قرآن، به انواع و مراتب گوناگون به كار رفته است كه چكیده آن بدین شرح است:
1. هدایت فطری نهفته در طبیعت اشیاء اعم از حیوان، گیاه یا جماد:
- رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى (62)- الَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى (63)
- فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ. (64)
- وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ (65)
2. هدایت به وسیله نیروی عقل و اندیشه در آدمی:
- أَ یَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ * أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ * وَ لِسَاناً وَ شَفَتَیْنِ * وَ هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ (66).3. هدایت به وسیله انبیا و رسل الهی:
- إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (67)- وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ (68)
- وَ مِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ (69)
- إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ (70)
4. هدایت توفیقی
توفیق الهی و ایجاد مانع بر خطاها و تشویق در جهت صواب كه بخشش خاص الهی نسبت به افراد كوشا در مسیر هدایت شمرده می شود.- وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ (71)
- الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ (72)
- وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا (73)
- وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى (74)
- إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ (75)
هدایت به معنی چهارم، هدایتی است كه خداوند به هركس بخواهد می بخشد و از هركه بخواهد، منع می كند و آن را به هیچ كس هدیه نمی كند، مگر كسانی كه در راه او جهاد كرده و در راه دستیابی به هدایت كامل كوشش كرده و به سیر خود از مرحله ی علم الیقین تا سر منزل عین الیقین ادامه داده اند.
5. هدایت به عصمت
كه این پاداش خداوند به مؤمنان خاص به واسطه پایداری ایشان بر هدایت فطری و طی مراحل قبلی است:- إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَةِ (76)
- وَ أَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً (77)
- وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنَا وَ نُوحاً هَدَیْنَا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ وَ... * أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ... * أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ... (78)(79).
این ها نمونه هایی از تفسیر موضوعی است كه در آثار مرحوم استاد معرفت انعكاس یافته است.
پینوشتها:
1. عضو هیأت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
2. قیامت، آیه 19. « سپس توضیح آن (نیز) برعهده ما است. »
3. نحل، بخشی از آیه 44: «... و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم، تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است، توضیح دهی... »
4. البته برخی تفاسیر ترتیبی از دیگر آیات نیز برای تبیین كامل مفاد آیه كمك می گیرند و در واقع تفسیر قرآن به قرآن می نمایند كه نوعی تفسیر ترتیبی - موضوعی پدید می آید، مانند تفسیر المیزان اثر علامه محمدحسین طباطبایی كه در آن بیش از 800 موضوع قرآنی بررسی گردیده است. ایشان با نگرشی نو به قرآن، آیات را با استمداد از تدبیر و استنطاق معنای آیه از مجموعِ ذی ربط تفسیر كرده است. علامه این روش را حاصل تعلیم پیامبر و اهل بیت (علیهم السَّلام) معرفی می كند. ( ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ص 61 ).
5. رك: محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج2، ص 530.
6. علامه آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعة، ج1، ص 300.
7. ر.ك: سید شهاب الدین مرعشی نجفی (رحمة الله علیه)، نهج الرشاد فی ترجمة الفاضل الجواد.
8. آقابزرگ تهرانی، الذریعة فی مصنفات الشیعة، ج1، ص 47.
9. محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، جلد2، ص 527.
10. ر.ك: عبدالكریم بی آزار شیرازی، قرآن ناطق، ص 378.
11. محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج1، ص 12.
12. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 40.
13. محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج1، ص 14.
14. رشید رضا، عبده، المنار، ج11، ص 206.
15. در این خصوص ر.ك: سید حوّی، الاساس فی التفسیر، ج1، صص 64-61.
16. توشیهیكو ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ص5.
17. زمر (39) بخشی از آیه 23: خدا زیباترین سخن را (به صورت) كتابی متشابه، متضمّن وعده و وعید نازل كرده است. آنان كه از پروردگارشان می هراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه می افتد.
18. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج1، ص 129.
19. ر.ك: محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج2، صص 529-528.
20. ر.ك: عایشه عبدالرحمن بنت الشاطی، اعجاز البیانی للقرآن الكریم.
21. نهج البلاغه، خطبه 158.
22. محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج2، صص 528-527.
23. در این باره ر.ك: سیدمحمدباقر صدر، المدرسة القرآنیة، ص 29.
24. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص 92.
25. همان، ج72، صص 101-100.
26. جاثیه، آیه24.
27. بقره، آیه 78.
28. بقره، آیه6.
29. نمل، آیه14.
30. بقره، آیه 89.
31. بقره، آیات 85-84.
32. بقره، آیه 85.
33. ممتحنه، آیه4.
34. ابراهیم، آیه 22.
35. عنكبوت، آیه 25.
36. نمل، آیه40.
37. ابراهیم، آیه7.
38. بقره، آیه 152.
39. محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج2، ص 528.
40. شهید محمدباقر صدر، المدرسة القرآنیة، صص 17 و 18.
41. عبدالله جوادی آملی، زن در آئینه جلال و جمال، ص49.
42. محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج2، ص 526.
43. محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج1، ص 148.
44. امین الخویی، التفسیر نشأته، تدرّجه، تطوّره، ص80.
45. عایشه عبدالرحمن بنت الشاطی، اعجاز بیانی قرآن، ص17.
46. همان، صص 245-244.
47. از این قبیل است: احمد حسن فرحات، الامة فی دلالتها العربیة و القرآنیة: دكتر ناصر العمرو، العهد فی القرآن، كتر صلاح عبدالفتاح الخالدی، التفسیر و التأویل فی القرآن.
48. جارالله زمخشری، الكشاف، ج1، ص 98.
49. برهان الدین بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، ج1، ص 12.
50. نحل، آیه44.
51. محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج2، ص 531.
52. اعراف، آیه51.
53. توبه، آیه67.
54. مریم، آیه 64.
55. طه، آیه 52.
56. طه، آیه 115.
57. حشر، آیه19.
58. طه، آیه 126.
59. آل عمران، آیه 187.
60. توبه، آیه 67.
61. محمدهادی معرفت، نقد شبهات، صص 331-330.
62. طه، آیه50.
63. اعلی، آیه3.
64. صافات، آیه 23.
65. انعام، آیه 97.
66. بلد، آیات 10-8.
67. انسان، آیه3.
68. الانبیاء، آیه 73.
69. اعراف، آیه 181.
70. اسراء، آیه9.
71. تغابن، آیه11.
72. زمر، آیه18.
73. عنكبوت، آیه69.
74. مریم، آیه76.
75. زمر، آیه3.
76. فصلت، آیات 31-30.
77. جن، آیه16.
78. انعام، آیات 90-84.
79. محمدهادی معرفت، التمهید، ج3، صص 203-200 (با تلخیص).
زیر نظرگروه قرآن پژوهی پژوهشگاه به کوشش: نصیری، علی؛ ( 1387)، معرفت قرآنی: یادنگار آیت الله محمدهادی معرفت (رحمة الله علیه)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}